اسطوره «جان لنون» ۶۵ ساله شد
«مسیحیت از میان خواهد رفت. در این رابطه احتیاجى به گفتن چیزى ندارم. حق با من است و خواهیم دید که حق با من است. الآن ما از عیسى مسیح هم محبوبتر هستیم». این واژه‌ها از آن یکى از جنجالى‌ترین خوانندگان و موسیقیدانان جهان، جان لنون John Lennon است.

آهنگساز و ترانه‌سراى صلح‌دوستى که در ۹ اکتبر سال ۱۹۴۰ در لیورپول انگلستان به دنیا آمد و در سال ۱۹۵۷ یک گروه موسیقى تاسیس کرد که سپس بتدریج اعضاى گروه بیتلز به آن پیوستند. در سال ۱۹۶۰ گروه بیتلز در آمریکا و انگلستان به شهرتى عظیم دست یافت و در سال ۱۹۶۶ که جملات تکاندهنده‌ى جان لنون که گروه خود را مشهورتر از عیسى مسیح خوانده بود، گروههاى مذهبى آمریکا را چنان خشمگین کرد که آنها صفحه‌هاى موسیقى بیتلز را سوزاندند. لنون تا هنگام مرگش در ۸ دسامبر ۱۹۸۰ موفقیتهاى بسیارى در عرصه موسیقى کسب کرد و بارها نامش در فهرست پرفروشترین خوانندگان و آهنگسازان جهان قرار گرفت. یک بیمار روانى در نیویورک با شیلک گلوله‌اى به زندگى جان لنون پایان داد.

در فرصتى کوتاه پرداختن به اسطوره‌اى به نام جان لنون ممکن نیست، پس شاید بهتر باشد، ترانه «تصور کن» Imagine را از او با ارائه ترجمه‌اى که قطعا نمى‌تواند به‌تمامى قدرت شعرى این قطعه را منعکس کند، با هم بخوانیم:

«تصور کن»

تصورشو بکن نه بهشتى در میون باشه نه دوزخى

تصورش سخت نیست

بالا رو که نگاه کنى فقط آسمونو ببینى و

مردمو که فقط واسه امروز زندگى کنن

تصورشو بکن کشورى در میون نباشه

تصورش سخت نیست

تصورشو بکن چیزى نباشه که بخاطرش بمیرى یا بکشى

حتا هیچ دینى هم وجود نداشته باشه

تصورشو بکن مردم عمرشونو در صلح سر کنن

شاید بگى خیال مى‌بافم ولى من تنها نیستم

آرزوم اینه که تو هم یه روزى بپیوندى به ما و

همه دنیا یکى بشه

دنیایى بدون مالکیت رو تصور کن

مى‌تونى تصور کنى؟

دنیایى بدون گرسنگى، بى‌حرص و طمع

یگانگى آدما رو تصور کن

تصور دنیایى رو بکن که همه یه سهمى توش دارن

شاید بگى خیال مى‌بافم ولى من تنها نیستم

آرزوم اینه که تو هم بپیوندى به ما و همه دنیا یکى بشه

Shahyar Ghanbari

شهیار قنبری
  
 
با نگاهی دقیق به حادثه ی به دنیا آمدن ترانه ی نوین ایران و در پی آن به تکامل رسیدن و بلوغ  آن می بینیم که این نوع ترانه دو مرحله ی مهم تاریخی را پشت سر گذاشته است . یعنی ترانه ی ایران دوبار به فصل تازه ای می رسد و هر دوبار هم با قلم و کار شهیار این فصل تازه آغاز می شود.

بار نخست هنگامی است که شهیار نوجوان در تب و تاب لندن معترض دهه ی ?? میلادی با کار یکی از جنجال برانگیزترین گروههای موزیک جهان از نزدیک آشنا می شود -گروه  The beatles  و بر فراز آن John Lennon که خود یکی از بزرگترین ترانه نویسان تاریخ موسیقی جهان است و ترانه ی معترض جهان با قلم اوست که جایگاه رفیع خود را می یابد-در همان سالهای جوش و خروش ترانه ی معترض جهان وقتی شهیار از نزدیک با کار بزرگان ترانه آشنا می شود؛ رسالت شگرف ترانه را در می یابد و اینکه ترانه می تواند بهترین* گلوگاه فریاد انسان معاصر* باشد تا از دردها و رنجهایش و از هرآنچه در دنیای درون و پیرامونش می گذرد با زبان ترانه و موزیک با دیگران سخن بگوید ؛ اینجاست که جای خالی چنین ترانه ای را در خانه حس می کند؛ درمی یابد که ترانه های خانه به شدت  بوی کهنگی گرفته اند و دیگر نمی توانند   
 جوابگوی نیاز نسل جوانی باشند که با موزیک جهان آشنا شده است و رو به سوی آن دارد.
همچنانکه بارها از خود شهیار شنیدیم که گفت:" بعد از تماشای فیلم Help گروه The Beatles  بود که با خود گفتم  ترانه نویس خواهم شد" - (????م. سال اعتراض به جنگ ویتنام.در تظاهرات بزرگ لندن شرکت می کنم.همه را می بینم. همه را می خوانم.همه را می شنوم. دیگر تردید ندارم که شاعر خواهم شد.ترانه خواهم نوشت. به ایران بر می گردم و .../ مقدمه ی کتاب دریا در من - شهیار قنبری) - چنین می شود که گویی شهیار بذر ترانه ی معترض و ترانه ی بیدار را از درخت موسیقی جهان می گیرد و به خانه می آورد و در زمین موسیقی پاپ ایران می کارد .زمین موزیک کشور که  با کار آهنگسازان بزرگی چون واروژان ؛ بابک افشار ؛ پرویز اتابکی ؛ اسفندیار منفرد زاده ؛ فرید زلاند و چشم آذر ؛ بابک بیات ؛ حسن شماعی زاده و ... ؛ زمینی است مستعد و بارور؛ خیلی زود این بذر گرانبها را در دل خود پرورش می دهد و به رشد می رساند تا ترانه ای چون *قصه ی دو ماهی* به عنوان سرآغاز ترانه ی نوین ایران به دنیا می آید... این نهال زیبا و کوچک ؛ قد می کشد و بر می بالد و با  "مرد تنها" ؛ "جمعه" ؛ "هفته ی خاکستری" ؛ "بوی خوب گندم"؛ "نماز"؛ "حرف" و ... به گل می نشیند. در همین زمان است که دیگر ترانه سرایان خوب سرزمین هم چون اردلان سرفراز ؛ ایرج جنتی عطایی و زویا زاکاریان به ترتیب به ترانه ی نوین می پیوندند و در کنار هم و با هم؛ رسیدن فصل تازه ی ترانه ی ایران را در باغی از عاشقانه ها و شاعرانه های ناب جشن می گیرند و ترانه ی نوین چون رودی خروشان در صدای آوازخوانانی چون داریوش ؛ گوگوش ؛ فرهاد ؛ ابی ؛ فریدون فروغی و ...  جاری می شود و قلب نسل جوان ایران را فتح می کند و به شهادت شهیار و ایرج جنتی عطایی * صدای اعتراض جامعه ی جوان و روبه جلوی ایران *  می شود. شاید اگر آن *آوار*  شوم بهمن ?? بر خانه فرودنمی آمد ؛ این صدا در همان سالهای آغازین ؛ راه *جهانی شدن* را در پیش می گرفت و ترانه ی ایران که با فصل تازه ی خود سرشار از تصویرهای شاعرانه و ناب بود؛ می توانست در همان سالهای نخستین شکفتن ؛ قله های جهانی را نیز فتح کند .
Shahyar Ghanbari, Farhad, Esfandiar :: Wallpaper

"Koodakaaneh"با صدای  فرهاد"Jom'eh"

Berahnegi

Bibiye Bidel

Dastamo Begir

Del Rikhteh

Dokhtarak

Doostam Dashteh Bash

Nab

Once Again

Vase Tou

رودی از اشک

clapton1.jpg

کاری از: اریک کلاپتون

رودی از اشک یکی از زیباترین کارهای اریک کلاپتون است. مثل اکثر کارهایش ماندگار و برای همیشه است.

River of Tears
By : Eric Clapton, Simon Clime

برای شنیدن ترانه اینجا را کلیک کنید.


سه مایل تا رود مانده است
رودی که می توانست من را با خودش ببرد
و دو مایل تا کوچه خاکی
که امروز آنجا دیدمت

چهار مایل تا اتاق متروکم مانده است
جایی که در آن چهره ام را پنهان می کنم
و حدود نیم مایل تا بار شهر
که از بیچارگی به آن پناه می برم

خدایا! چقدر باید دوندگی را ادامه دهم؟
هفت ساعت؟ هفت روز؟ یا هفت سال؟
از وقتی که رفته ای، این را می دانم
احساس می کنم در رود غرق می شوم
در رودی از اشک غرق می شوم
در رود غرق می شوم
احساس می کنم غرق می شوم
در رود غرق می شوم

تا سه روز دیگر از این شهر می روم
و بی هیچ ردپایی، ناپدید می شوم
تا یک سال دیگر، از همین امروز، شاید در جایی بمانم
جایی که هیچ کس چهره ام را نمی شناسد

ای کاش می توانستم تو را در بربگیرم
و دوباره از رنج رها شوم
اما زمان می رود و من باید بروم
باید دوباره بگریزم

هنوز به این می اندیشم
که روزی به اینجا باز خواهم گشت
و تو مرا نجات خواهی داد، از غرق شدن
از غرق شدن در رود
غرق شدن در رود اشک
غرق شدن در رود
احساس می کنم دارم غرق می شوم
در رود غرق می شوم
خدایا! تا کی ادامه دارد؟
غرق شدن در رود
غرق شدن در رودی از اشک

River of the Tears

By Eric Clapton, Simon Clime

It's three miles to the river
That would carry me away,
And two miles to the dusty street
That I saw you on today.

It's four miles to my lonely room
Where I will hide my face,
And about half a mile to the downtown bar
That I ran from in disgrace.

Lord, how long have I got to keep on running,
Seven hours, seven days or seven years?
All I know is, since you've been gone
I feel like I'm drowning in a river,
Drowning in a river of tears.
Drowning in a river.
Feel like I'm drowning,
Drowning in a river.

In three more days, I'll leave this town
And disappear without a trace.
A year from now, maybe settle down
Where no one knows my face.

I wish that I could hold you
One more time to ease the pain,
But my time's run out and I got to go,
Got to run away again.

Still I catch myself thinking,
One day I'll find my way back here.
You'll save me from drowning,
Drowning in a river,
Drowning in a river of tears.
Drowning in a river.
Feels like I'm drowning,
Drowning in the river.
Lord, how long must this go on?

Drowning in a river,
Drowning in a river of tears